![]()
جور واجور چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:, :: 11:0 PM :: نويسنده : مهرناز
در سرزمین من... هیچ کوچه ای بنام هیچ زنی نیست و هیچ خیابانی..... بن بست ها اما.... فقط زن ها را میشناسند انگار... در سرزمین من سهم زنها از رودخانه ها فقط پل های است که پشت آدم ها خراب شده........ اینجا نام هیچ بیمارستانی مریم نیست تخت های زایشگاه اما پر از مریم های درد کشیده است که هیچ یک, مسیح را آبستن نیستند....... من میان زن های بزرگ شدم که شوهر برایشان حکم برائت از گناه را دارد..!!! نمی دانم چرا شعار از لیاقتم، نجابتم ،صداقتم........ می دهی تویی که اگر بدانی بکارتم به تاراج رفته، انگ هرزه بودن میزنی میروی،اما برگزد. پیدا خواهی کرد این روزها نجابتو لیاقتو صداقتو زیاد میدوزند امروز پول تن فروشیم را به زن همسایه هدیه کردم؛تا آبرو کند..... برای نامزدی دخترش....!!! در خود گریستم..... برای معصومیت دختری که دیشب دلش را به مردی سپرد, تن سردم را هوسبازانه به تاراج برد.... و بی شرمانه میخندید از این پیروزی روی حرفم،دردم با شماست اگر دیگر زنی را نمی خواهید یا برایش قصد تهیه ی زاپاست را دارید به او مردانه بگو داستان از چه قرار است آستانه ی درد او بلند است... یا می ماند! یا میرود! هر دو درد دارد....... اینجا زمین است حوا بودن تاوان سنگینی دارد
نظرات شما عزیزان:
|
|||||||||||||||||
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب
|
|||||||||||||||||
![]() |